![]() |
معصومه کبیری |
از سنین جوانی (حدود ۱۶ سالگی) در پی شناخت اسلام انقلابی در محافل و مجالس مذهبی فعالانه شرکت میکرد. از حدود سال ۵۰ با مجاهدین خلق آشنا شد. اسلام انقلابی را که به دنبالش بود در مجاهدینی چون مصطفی جوان خوشدل که با او آشنائی خانوادگی داشت یافت. از این پس فعالیت اجتماعی_سیاسیاش شکل گرفت. در اعتراضات افشاگرانهٔ خانوادههای مجاهدین اسیر فعالانه شرکت کرد. حکومت پهلوی قصد آن کرده بود که رهبران سازمان مجاهدین خلق را تیرباران کند و کمتر کسی جرات اعتراض داشت. اما در همین زمان در بازار تهران برخی زنان اللهاکبر گویان دست به افشای حکومت زدند. خانم شادمانی از عناصر فعال این تظاهرات بود.[۱]
خانه معصومه شادمانی محل اختفای محمود شامخی، از کادرهای ورزیده و سابقهدار مجاهدین بود. محمود بعد از ضربه ۱۳۵۰ از فلسطین به داخل آمده و در کار سازماندهی مجدد سازمان بود. معصومه شادمانی به اتفاق فرزندان خود به صورتی فعال در خدمت جنبش مسلحانه بود.
معصومه شادمانی در عرصههای مختلف همزمان چندین مأموریت سازمانی را پیش میبرد. از یک سو در کار سازماندهی خانوادهها و مادران زندانیان سیاسی بود، از سوی دیگر در کار فعال کردن اعتراضات اجتماعی به نفع زندانیان سیاسی بود. سال ۵۲ مسئولان زندان قصر محدودیت فراوانی برای اقامه نماز زندانیان سیاسی ایجاد میکنند. او بههمراهی دیگر خانوادهها فریاد و پیام فرزندانشان را به گوش مردم میرسانند. او یکی از سازماندهندگان تظاهرات در قم در صحن حرم حضرت معصومه بود. در این تظاهرات معصومه شادمانی با طراحی هوشیارانهاش توانست ضمن اجرای موفق تظاهرات همهٴ مادران شرکت کننده را از چنگ مأموران ساواک فراری دهد.
معصومه شادمانی همزمان حمایت و پشتیبانی از تیمهای عملیاتی را نیز به عهده داشت. او در وصل ارتباط اعضای سازمان با رهبری آن در در داخل زندان نیز فعال بود.[۲]
سال ۵۱ در حمله ساواک به منزلش یکی از فرزندان او در ارتباط با مجاهدین خلق دستگیر میشود و فرزند دیگرش مخفی میشود. از این پس زندگی پراضطراب و دغدغهای را آغاز میکند. مزاحمتهای پیدرپی ساواک مانع آزادانه مبارزهاش نمیشود. در این فاصله چندین بار دستگیر میشود. یکبار در سال ۵۲ به مدت ۶روز در اوین تحت بازجوئی قرار میگیرد، ولی پلیس به جائی نمیرسد.
همراهی و همگامی و کمک و مساعدت خانوادههای زندانیان سیاسی از کارهای او در این دوران است. اینان ساعتهای متوالی پشت درهای شکنجهگاه کمیتهٔ مشترک ساواک و شهربانی، و درهای زندان قصر به شرایط سخت فرزندان اسیرشان اعتراض میکردند. وی در روحیه دادن به خانوادهای زندانیان و کمک به محرومین بیسرپرست جنوب شهر یا خانواده هائی که زندانی داشتند بسیار تلاش میکرد.
همواره در تشکیل محافل اجتماعی _مذهبی و شرکت در جلسات آموزش قرآن (بخصوص در ماه رمضان) فعال بود.[۱]
نظرات
ارسال یک نظر