![]() |
مرجان |
"مرجان"، به روایت شهلا صافی ضمیر
به دنیا که آمدم، اسم شهلا را برایم انتخاب کردند، مادرم می گفت، به خاطر چشمات این اسمو روت گذاشتم دوران کودکیام را درمحیط گرم خانواده گذراندم، ونوجوانیام، ضمن تحصیل تا مراحل دانشگاهی، به خبرنگاری در مجلهی اطلاعات کودکان، وگویندگی برنامه های کودک در تلویزیون ملی ایران" ثابت پاسال" به سررسید و در شروع جوانی، پا به عرصه سینما گذاشتم.
"دنیای پرامید"اولین فیلمی بود که بازی کردم، نقشی خاطره انگیز، مقابل بزرگ مرد سینمای ایران، زنده یاد، محمدعلی فردین. در این فیلم بود که اسم مرجان برایم انتخاب شد، چرا که خانم شهلا، هنرمند محبوب سینما و تئاتر ایران، با اسم حقیقی من دراوج بودند.
اوایل شورخاصی برای ایفای نقش داشتم، از بازیگری و در قالب شخصیت های مختلف رفتن، دل شاد بودم اما، بعد از چند سال حس کردم خسته شدم، نه ازکار، از اینکه خودم نیستم، هر زمان کسی می شدم که برایم بیگانه بود، شخصیت هایی که بیشتر اوقات با ذات و خمیره من درتضاد بودند، هنرپیشه بودم و بازیگری شغل من شده بود.
سال 1354 با بابک بیات و پرویز مقصدی آشنا شدم، دو آهنگساز نامی موسیقی ایران، به تشویق و یاری این دو هنرمند ارزنده، افتخار شاگردی واروژان نیز نصیبم شد و به همت این سه استاد ارزنده، آموختم آنچه را که رمز و رازخوانندگی است.
"دودونه" اولین ترانه ای بود که اجرا کردم، ساخته پرویز مقصدی با تنظیمی از روان شاد واروژان. کمتر از دوسال، بیش ازبیست ترانه خواندم و سرخوش از هنر یافته ام، به عرصه موسیقی ایران قدم نهادم. حال دیگر خودم بودم، من بودم که انتخاب می کردم چه بخوانم، نه اینکه انتخاب شوم چه کسی را بازی کنم. بعد از دو سال صدایم در هیاهوی انقلاب گم شد، و با کودتای آخوندی، بیست وسه سال، درسکوتی سنگین به عزلت نشستم، چرا که از وطن خوانده بودم، ترانه ای ازعلیرضا میبدی با آهنگی از شادروان عماد رام.
ای شکسته، تو شکستی مویه کردی، غصه خوردی
ازته دل گریه کردی
من باهاتم، خاک پاتم، چون پرنده درهواتم، من رفیق گریه هاتم
آن روزها از وطن گفتن جرم بود (سال1359) و جهان وطنی یا بی وطنی، ردای قداست به تن داشت.
این ها مطالبی است به خط مرجان، که درسال 2003 ، برجلد آلبومی ازترانه های اجرا شده، توسط این هنرمند خوش آوازه، ومتعهد به مردمش، در آمریکا منتشر شده است.
نظرات
ارسال یک نظر