![]() |
غلامحسین ساعدی و احمد شاملو |
غلامحسین ساعدی معروف به گوهرمراد از بزرگترین نویسندگان معاصر ایرانی در ۱۳ دی ۱۳۱۴ در تبریز متولدشد. پدرش علیاصغر و مادرش طیبه نام داشت. ساعدی اولین فرزند خانواده بود و یک برادر کوچکتر از خود به نام «علیاکبر» و یک خواهر به نام «ناهید» داشت. خانواده او از اوضاع مالی مناسبی برخوردار نبود. پدربزرگ مادری او، از مشروطه خواهان تبریز بود.[۵]
تحصیلات و اوان زندگی
او در همان تبریز تحصیلات خود را آغاز کرده و به دبیرستان راه یافت. اولین فعالیتهای ادبی او نیز از همان زمان آغاز شد و داستانهایش در هفتهنامه دانشجو به چاپ رسید. وی پس از پایان دوران دبیرستان وارد دانشگاه پزشکی تبریز شد. او با درجه پزشکی عمومی از دانشگاه تبریز فارغالتحصیل شده و دکترای تخصصی خود را در زمینه روانپزشکی در تهران به پایان رسانید.[۶]
ساعدی دوران دانشجویی در تبریز را با فعالیتهای سیاسی و شرکت در جنبشهای دانشجویی آغاز کرد و با افرادی چون «صمد بهرنگی» دوست همراه شد. وی در همین دوران نوشتن داستان کوتاه را نیز با جدیت بیشتر پیگیری کرد. داستانهای «شکایت» و «غیوران شب» و نمایشنامه «سایههای شب» حاصل آن دورهٔ کاری است. او همچنین در همین زمان مجموعه داستان کوتاه «شبنشینی باشکوه» را در تبریز منتشر کرد و نمایشنامه «کلاته گل» را نیز به صورت مخفی در تهران به چاپ رساند.[۷]
مطب غلامحسین ساعدی در خیایان دلگشا در تهران قرار داشت و او بیشتر اوقات بدون گرفتن حق ویزیت بیماران را معاینه میکرد.[۸]
او خود در مورد زندگیاش در مصاحبهای با دانشگاه هاروارد چنین میگوید:
«من ۱۳۱۴ توی تبریز دنیا آمدم. توی یک خانواده کارمند اندکی بدحال، فقیر مثلاً. تحصیلاتم در تبریز بود. حتی طب را در تبریز خواندم. … حدود ۱۳۳۹ – ۱۳۴۰ فارغالتحصیل شدم. عرض کنم که برای دیدن تخصص به تهران آمدم و رفتم قسمت روانپزشکی. مدتی در بیمارستان روزبه کار کردم. از آنجا هم ساواک و اینها یک کاری کردند که من دیگر توی دانشگاه نباشم. … دلیلش هم روشن بود. من ده تا بیست تا مریض را میبردم سر کلاس و نشان میدادم و… معلوم میشد که (علت بیماری مردم) عوامل بیرونی بوده… تا سال ۵۳ که مرا گرفتند.»
ادامه مطلب👈👈
نظرات
ارسال یک نظر