روح الله خمینی |
روحالله خمینی (سید روحالله مصطفوی) (متولد۱مهرماه۱۲۸۱-مرگ: ۱۳ خرداد ۱۳۶۸) به سید روحالله موسوی خمینی شهرت دارد. او از مراجع تقلید بهشمار میآمد که فعالیت سیاسی چندانی تا پیش از ۱۳۴۰ نداشت. اولین واکنش سیاسی او مخالفت با حق رأی زنان بود که ضمن قانون انجمنهای ولایتی و ایالتی تصویب شد.[۱]
در ۱۳ خرداد سال ۱۳۴۲ خمینی در مدرسه فیضیه قم یک سخنرانی اعتراضی و شدیداللحن داشت. گفته میشود در این دوران محمدرضاشاه با انقلاب سفید روی به آمریکا آورده از انگلستان روی گردانده بود. آخوندها که اساساه با انگلستان و فئودالهای مورد حمایت او همراه بودند از این موضع ناراضی بودند.گفته میشود در همین دوران انگلیسی ها به خمینی اطمینان دادند که شاه ضعیف است و در صورتی که وی علیه او موضع گیری کند از او حمایت خواهند کرد . این موضوع خمینی را در ایراد این سخنرانی تشجیع کرد. خمینی به همین دلیل بازداشت شد.[۲] درسال ۱۳۴۳ پس از مخالفت با قانون کاپیتولاسیون به ترکیه تبعید میشود.[۳] وی در سال ۱۳۴۴ به نجف میرود.[۴]
از سال ۴۴ تا ۴۵ وی یک سخنرانی سیاسی داشت که بیشتر به مسائل منطقه پرداخته و حکام اسلامی را نصیحت کرد. از جمله در این سخنرانی آمدهاست: «بر سلاطین اسلام، بر رؤسای جمهوراسلام تکلیف است که دست برادری بدهند و حدود و ثغورشان را حفظ کنند»[۵]
در نیمه دوم دهه چهل پس از شکلگیری مبارزه مسلحانه در ایران توسط سازمان مجاهدین و چریکهای فدایی خلق ایران، خمینی حاضر به حمایت از هیچیک از این جنبشها نشد.[۶] برخی این دوران را دوره انزوای او میدانند.
از سال ۱۳۴۶ تا سال ۱۳۵۰ خمینی مجموعاً چهار موضع گیری داشت[۷] و پس از آن تا یک سخنرانی علیه جشنهای ۲۵۰۰ساله و شش سال بعد در مهرماه ۱۳۵۶ در برابر عده ای از طلاب نجف یک سخنرانی ایراد کرد که موضوع آن «هشدار نسبت به نفوذ افکار التقاطی و برداشتهای غلط از احکام سیاسی عبادی قرآن»[۸] بود.
خمینی ۱۶ روز پس از خروج محمدرضا شاه پهلوی از ایران در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ وارد ایران شد. خمینی برخلاف وعدههایی که مبنی بر عدم مشارکت در سیاست و حاکمیت داده بود، با استفاده از موج حمایتهای مذهبی ومردمی، رهبری مطلقالعنان ایران را بدست گرفته با هر گونه دگراندیشی قاطعانه به مقابله برخاست. هواداران خمینی که در این دوران به سرکوب و حمله و هجوم به مراکز احزاب و سازمانهای مختلف میپرداختند، به فالانژها معروف بودند. آنها معمولاً دفاتر سازمانها و احزاب و میز کتابهایی را که جوانان در نقاط مختلف برای نشر عقاید و افکار خود براه میانداختند مورد حمله قرار میدادند.[۹]
در سی خرداد ۱۳۶۰ این تهاجمات به اوج خود رسید. در این روز مردم و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران یک تظاهرات نیم میلیونی در تهران در اعتراض به سرکوب سیاسی برگزار کردند. این تظاهرات به فرمان شخص خمینی به گلوله بسته شد. سازمان مجاهدین خلق ایران این روز را پایان مبارزه مسالمت آمیز خود و آغاز مبارزه مسلحانه علیه خمینی اعلام کرد.
در این دوران بسیاری از جوانان و اعضا و هواداران احزاب و سازمانهای مختلف بخصوص سازمان مجاهدین خلق ایران به جرم فروش نشریه دستگیر و سپس بدون بازجویی و محکمه اعدام شدند. صادق خلخالی در مصاحبهای میگوید که جوان ۱۵ سالهای را به جرم خواندن نشریه مجاهد در خیابان اعدام کردهاست.[۱۱] همچنین دوران حکفرمایی خمینی با تحمیل محدودیتهای مذهبی و ایدئولوژیکی بر جامعه همراه بود.
خمینی از همان ابتدای حکمرانی، تحریکات بسیاری را علیه عراق آغاز کرد. وی در پیامی شیعیان عراق را به قیام و سرنگونی صدام حسین دعوت کرده و در پیامهای دیگر، صدام را فردی یاغی وفاسد نامید. وی همچنین نامه تبریک صدام حسین به مناسبت پیروزی انقلاب را با این آیه قرآن جواب داد که: والسلام علی من اتّبع الهدی[۱۲]
این نوع پاسخگویی بوضوح نوعی اعلان جنگ با کشور همسایه بود. امری که نهایتاً به حمله صدام به ایران و تسخیر خرمشهر منجر شد. پس از ۱۵ ماه صدام حسین خواهان آتشبس و اتمام جنگ شد اما خمینی حاضر به پذیرفتن نبود. وی جنگ را نعمت میدانست و بوضوح از آن به عنوان سرپوشی برای سرکوب داخلی و همچنین وضعیت نابسامان اقتصادی و سیاسی استفاده میکرد.
روحالله خمینی در سال ۱۳۶۷ دریک فتوای خونین فرمان اعدام ۳۰ هزار زندانی سیاسی را صادر کرد.
خمینی در شب ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ در بیمارستان به علت ایست قلبی فوت کرد. او در هنگام مرگ ۸۷ سال سن داشت.
نظرات
ارسال یک نظر